نقد فيلم خون شد

۵۱ بازديد

آخرين فيلمي كه از مسعود كيميايي تماشا كردم «متروپل» بود و آن­قدر نااميدم كرد كه ديگر نخواستم فيلم جديدي را از اين كارگردان پيشكسوت تماشا كنم تا آن­كه وسوسه شدم «خون شد» را ببينم.«خون شد» برخلاف ساخته­هاي اخير مسعود كيميايي از نظر كارگرداني فيلم ضعيفي نيست. كار از نظر ميزانسن و دكوپاژ قابل قبول است اما شايد بزرگترين ضربه اش را مثل ديگر فيلم هاي جديد اين كارگردان از فيلمنامه اش خورده باشد. مسعود كيميايي فارغ از مهارت هاي كارگرداني اش به لحاظ ايدئولوژي قصد بازگشت – نه به سال هاي درخشان فيلمسازي دهه 60 و 70 اش- كه قصد بازگشت به سال هاي "قيصر" و "گوزن ها" را دارد و اين ميل به كهنه گرايي در فيلم هاي جديد او به شدت مشهود است و فيلمنامه هايش بزرگ ترين لطمه را از همين الگوهاي كهنه و قهرمان هاي تاريخ مصرف گذشته مي خورند. قهرمان هاي فيلم هاي جديد كيميايي مي خواهند قيصرهايي باشند در عصر حاضر و حاصل اين شده كه آن­ها نه ديگر خصوصيات قيصرها را دارند و نه در زمانه ي فعلي از سوي مخاطبان قابل پذيرش اند بنابراين تنها روش مواجهه با آثار جديد كيميايي مي تواند اين باشد كه فيلم هاي او را با دنياي فيلم هاي خودش مقايسه كنيم و به دنبال دريافت الگوها و عناصر آثار روز اجتماعي در فيلم هايش نگرديم. درواقع در فيلمنامه هاي كيميايي نمي توان به دنبال منطق روايي و انگيزه ي شخصيت ها گشت بلكه بايد پذيرفت قهرمان هاي او به دنبال خون خواهي، جوانمردي و انتقام گيري اند و مهم نيست اين اقدامات تا چه حد برخاسته از منطق و واقعيت هاي منطقي هستند. اگر سينماي كيميايي را سينمايي قهرمان پرور بدانيم كه قهرمان هايش با حال و هواي قهرمانان دهه 40 و 50 زندگي مي كنند و حتا زبانِ ديالوگ ها نقبي به آن سال ها مي زند آن گاه مي توانيم به درك بهتري از فيلم هاي او برسيم و شايد همين ويژگي هاي تاريخ مصرف گذشته و نخ نما را بخشي از مولفه هاي فيلم هاي او به شمار آوريم.حجم سنگين موسيقي همان ويژگي ديرينه ي آثار استاد كيميايي است كه از سال هاي دور همچون عنصري جداناشدني با فيلم هاي او همراه بوده است. تم و موتيف موسيقي متن فيلم نيز يادآور همان موسيقي هاي نيمه حماسي و قهرمان پرورانه ي فيلم هاي پيش از انقلاب اوست.قهرمان فيلم جديد كيميايي (با بازي سعيد آقاخاني) همچنان معترض است اما جنس و كيفيت اين اعتراض را اگر با جنس و كيفيت اعتراض فيلم هاي مهم خودِ او چون «اعتراض»، «ضيافت»، «دندان مار» و حتا «سربازهاي جمعه» مقايسه كنيم چيز دندانگيري نصيبمان نمي شود. حتا صحنه هاي زد و خورد فيلم نيز وصله هاي ناجوري براي درام هستند چراكه اساساً در بسياري از صحنه ها الزامي براي ترسيم اين حملات و صحنه هاي اكشن وجود نداشت.يكي از معدود غافلگيري هاي «خون شد» براي من، بازي هاي آن بود. استاد شايد دل و دماغ گذشته را براي ساختن فيلم هايش نداشته باشد اما در هدايت و بازي گرفتن از بازيگرانش همچون گذشته موفق عمل مي­كند و البته بازيگرانش نيز از دل و جان براي نقش هاي خود مايه مي گذارند. «خون شد» يك سعيد آقاخاني به جا و به اندازه دارد كه جنس و بافت بازي اش با فيلم همخوان شده و بازي كنترل شده اي دارد. نسرين مقانلو يكي از بهترين بازي هاي خود را در اين فيلم ارائه مي كند و ليلا زارع نقش دختر معتاد خانواده را ماهرانه ايفا كرده است. البته بازيگران فرعي فيلم هيچ كدام خوب نيستند و شايد بهتر بود براي همان نقش هاي كوتاه نيز بازيگراني حرفه اي به كار ملحق مي شدند.«خون شد» به نسبت آخرين فيلم هايي كه از مسعود كيميايي ديدم فيلم قابل قبول تري به حساب مي آيد اما هرگز نمي توان آن را با هيچ يك از آثار پيش از فيلم «سربازان جمعه» او مقايسه كرد. 

يادداشتي بر فيلم مغزهاي كوچك زنگ زده

۹۶ بازديد

 در سينما آزادي اورميه و به هنگامِ تماشاي تازه ترين ساخته ي هومن سيدي   مدام به اين فكر مي كني كه انگار اين فيلم را در جايي ديگر و با شمايلي   ديگر ديده اي.انگار فقط لوكيشن ها تغيير يافته اند و هياهو و خشم كمي  بيشتر  شده است.هومن سيدي در تازه ترين ساخته ي خود دانسته يا ندانسته "ابد  و يك"  روز سعيد روستايي و "شهر خدا"ي فرناندو ميرليس را با شمايلي ديگر  در كنار  تكنيك هاي خاص خويش برايمان تكرار كرده است.همه فقط در اين فيلم  لباس عوض  كرده اند و ريتم كمي تند شده است.همان مادر ، همان خواهر ، همان  برادران ،  همان فضا و همان زاويه ي نگاه ، فيلتر تصاوير و همان هايي بيشتر  و بيشتر كه  از بيخ فيلم را دچار صفت خوب نبودن كرده اند.علي رغم تلاش  هايي كه هومن  سيدي در جهتِ تفاوتِ فيلمش با ساير آثاري از اين دست كرده  است اما بايد گفت  متاسفانه فيلمِ جديد آقاي سيدي علي رغم داشتنِ نكاتِ  مثبتي چون بازي فرهاد  اصلاني،روايت خوب در كنار طراحي صحنه و نيز گريم در  خور، آن طور كه بايد  نتواند موفقيت ها و احساس رضايت پيشين از آثار قبلي  اش چون خشم و هياهو را  تكرار كند.

برقراري ارتباط با كركترهاي مغزهاي كوچك زنگ زده اما  آسان است.همه ي  شخصيت ها مابه ازاي بيروني دارند و آسان است يافتن ايشان در  همين حوالي و  در همين خاك ، خواه اين خاك قسمت فراموش شده اي از تهران  باشد كه مردمانش  سخت در تكاپو هستند براي زنده ماندن و جنگيدن و خواه هر  گوشه اي از خاكِ  ايران.هومن سيدي در جديدترين ساخته اش سعي در پيشبرد قصه  اي داشته است كه  در آن قصه و بسترِ دراماتيك اثر رتبه هاي بعدي را دارند و  نقش اصلي را  محيط ايفا مي كند؛و محيط دقيقا آن چيزي است كه سيدي بر اساس آن  ميزانسن  هاي خويش را چيده است و در آن مهره هاي خويش را به حركت درآورده  است.حلبي  آبادي در اطرافِ تهران،مردمي با كمترين ميزان امكانات رفاهي و  موارد مخدر  كه از قضا در همين حوالي نيز عده اي در سوله اي متروك با تونلي  در كنارش  به توليد آن روي آورده اند و دستِ بر قضا پليس از ماجرا باخبر مي  شود و  قصه اي كه فيلمنامه ي سيدي در آن جريان دارد به ناگاه تبديل به  درگيري  كارتل هاي مكزيكي مواد مخدر با ايشان مي شود و باز هم تكرار آن هم  از نوع  قيصر مسعود كيميايي و داستان شيطنت خواهري از خانواده و برادران با  غيرت  كه بهتر است به آن نپردازيم چرا كه بيش از پيش موجبات تنزل اين فيلم  را در  ذهن مخاطب فراهم خواهد آورد.

از اين ها كه بگذريم مغزهاي كوچك  زنگ زده در انتخاب بازيگران و نيز  تعريف و باز تعريف كالبد شخصيت ايشان به  سببِ ضعف بنيادين در فيلمنامه نيز  ضربه خورده است و اين بار نويد محمدزاده  در نقش برادري متفاوت تر از ابد و  يك روز با شمايلي جديدتر سعي در القاي  همان مصائبي دارد كه قبلا ديده  بوديمش اما از اين امر نيز نبايد غافل شد كه  هومن سيدي به خوبي توانسته  است دنياي درونيِ ذهن شخصيت خويش را با پلان  هاي حضور در برابرِ آرايشگاه  دخترانه،حمامِ آفتاب در وانِ حمامِ سوراخ و  شكسته با عينكي آفتابي برايمان  نشان دهد و نيز ارتباطي خوب با نريشن  ابتدايي اثر با داستاني را برقرار  سازد كه در آن نوزادان و كودكان ناخواسته  مي شوند قسمتي از دايره اي كه  زندگي يا هرچه كه هست برايشان ترسيم كرده  است و اين اين حجم از فضاي تاريك  و تلخ از جامعه را برايمان به نمايش  بگذارد...

 

نقد فيلم متري شيش و نيم

۸۴ بازديد

به نظر مي آيد درگيري بيش از حد سعيد روستايي در حاشيه ها و نيز غرق شدن وي در آثاري از قبيل بريكينگ بد و شهر خدا و اصرارِ بيش از حد وي در به نمايش كشيدن اوضاع حاكم بر بازداشت گاه ها تا محاكم قضايي او را از هسته ي اصلي فيلمنامه ي خويش دور نموده است، تا بيش ترين ضربه از اين سمت به فيلم وارد شود.

صفحه فيلم 
متري  شيش و نيم بعد از تجربه ي كارگرداني و نويسندگي سعيد روستايي در سال هاي  اخير تجربه اي موفق براي كارگردانش به شمار مي آيد، اما نتوانسته آن گونه  كه بايد نظر طرفداران و ستايش كنندگان ابد و يك روز را به سوي خويش جلب  كند.
فضا و بسترِ غالبِ روايت در متري شيش و نيم مشابه همان فضاي غالب در  فيلمِ ابد و يك روز است كه اين بار سعيد روستايي براي ايجادِ تفاوت و نيز  برون رفت از آن فضا با باستفاده از چاشني حادثه و نيز فضاهاي انتهايي  زندگيِ سردسته ي يك باند توليد مواد مخدر اثر خويش را دستخوش تغييراتي كرده  است، كه در ظاهر توانسته است جذابيت بصري و نيز يك تعليق نسبي را در اين  فيلم ايجاد نمايد، اما از اين نكته نبايد غافل شد كه استفاده از چند عنصر و  وصل كردن آن ها به فيلمنامه اي كه در ذاتِ خود فاقد اين عناصر مي باشدبه  تنهايي نمي تواند نطفه ي شكل گيري يك داستان را در يك فيلمِ بلند سبب گردد. شروع اين فيلم و شوك ابتدايي آن،يعني سقوط در گودال ايجاد شده در برابر يك  ساختمان نيمه كاره ي در حال ساخت مي توانست نويد بخش يك فيلم جذاب براي  بيننده و عاملي براي همراهي وي باشد اما اين ضرباهنگ متاسفانه و بعد از  دستگيري كركتر اصلي يعني ناصر پاكباز با نقش آفريني نويد محمدزاده؛ كند و  رفته رفته شخصيت ها و از جمله ناصر پاكباز در يك سوم مياني مخصوصا در سكانس  هاي طولاني بعد از بازداشت و در بازداشت گاه محو شود، كه بود يا نبود هريك  از آن ها هيچ تاثيري را بر روند و جريانِ سيالِ فيلم نمي گذارد. سعيد روستايي در متري شيش و نيم به دور از فضاي حاكم بر سينماي كشور حركت  كرده است كه از اين حيث مي توان فيلمش را در زمره ي جسورترين فيلم هاي اخير  سينماي ايران دانست كه در هياهوي فيلم هاي مبتذل روي پرده كه يك دلقك بازي  محض به شمار مي آيند توانسته است اثري قابل قبول را روانه ي سالن هاي  سينما كند. استفاده از ديالوگ هاي پرطمطراق مشابه ديالوگ هاي ابد و يك روز و نيز  استفاده از بازيگران اصلي آن فيلم در متري شيش و نيم، توانسته است نوعي  پيوستگي را در دو فيلم ايجاد كند كه اين مهم در ديالوگ هاي دو فيلم نيز  قابل مشاهده است.براي مثال در سكانس درون اتومبيل ابد و يك روز همان جايي  كه پيمان معادي در حينِ رانندگي ديالوگ گويي مي كند،به زيبايي توصيفي تمام  عيار از نحوه ي دستگيري يك متهم به پخش يا نگهداري مواد مخدر ارائه مي گردد  كه ما جزئ به جزئ اين مراحل را در متري شيش و نيم مشاهده مي كنيم. فيلمبرداري چشم نواز و نيز طراحي صحنه ي جذاب در متري شيش و نيم در كنارِ  نورپردازي منحصر به فرد توانسته است القائات مدنظر كارگردان را به بيننده  منتقل و ايشان را با فيلم همراه كند.پاشنه ي آشيل اين فيلم را اما بايد در  جايي ديگر جست و جو كرد و آن چيزي نيست جز زبانِ روايت و نيز وجود حفره در  فيلمنامه اي كه مي توانست اثري بهتر از اين را روانه ي سينماهاي كشور  كند.متري شيش و نيم به شدت از نداشتن يك زبانِ روايت همگون رنج مي برد و  سردرگمي در ارتباط ميان درام و نيز حادثه در اين فيلم غوغا مي كند،به گونه  اي كه شما به عنوان بيننده در جاي جاي فيلم نمي دانيد بايد دلتان به حالِ  شخصيت ها بسوزد و يا از بد من داستان بخاطر جفايي كه زندگي در حق وي كرده  است از همان كودكي تا لحظه ي مضحكي كه شروع به درد و دل با يك وكيل كه به  بدترين شكل ممكن به ايفاي نقش پرداخته است،خوشتان بيايد و به او حق بدهيد و  ادامه ي ماجرا. به نظر مي آيد درگيري بيش از حد سعيد روستايي در حاشيه ها و نيز غرق شدن  وي در آثاري از قبيل بريكينگ بد و شهر خدا و اصرارِ بيش از حد وي در به  نمايش كشيدن اوضاع حاكم بر بازداشت گاه ها تا محاكم قضايي او را از هسته ي  اصلي فيلمنامه ي خويش دور نموده است، تا بيش ترين ضربه از اين سمت به فيلم  وارد شود. متري شيش و نيم فيلمي متوسط در سينماي ايران به شمار مي آيد كه مي توانست  در نبود شعارها بهتر از اين بوده و جايگاه مناسب تري را در سينماي ايران  داشته باشد.

نقد فيلم آبادان يازده

۸۹ بازديد

نقد فيلم آبادان يازده 
آبادان يازده شصت خيز خوبي دارد و ميتوانست به يكي از آثار شاخص دفاع مقدس تبديل شود اما نفسش در بازي ها ، ضعف سناريو و حتي محتوا آنقدر مشهود است كه بعد از خيز ، زمين ميخورد. پُر بيراه نيست اگر پوسترش را بيشتر خودش دوست داشته باشيم.
مهرداد خوشبخت با زاويه ي ديد خوبي پا به ژانر دفاع مقدس گذاشت. بخشي از جبهه كه شايد كمتر ديده شده بود و حق مطلب در قبال زحماتش ادا نشده بود در آبادان يازده شصت ديده شد، خبر و خبر نگاري! آبادان يازده شصت حكايت گردانندگان راديوملي نفت آبادان در روزهاي جنگ است. روزهايي كه لحظه به لحظه اش‌ با خون و مرگ پايمردي تلفيق شده. فيلم خط روايت صاف و مستقيمي دارد و چند شخصيت را در يك موقعيت تعليق آور بين رفتن و نجات جان و ماندن بر سر آرمان ها و احتمالا مرگ قرار ميدهد، اما فيلمساز راه هاي آساني را براي پيشروي فيلم انتخاب ميكند. همه ي كاركتر ها در اين موقعيت هم عقيده و همراه هستند و حتي در اندك اختلافاتشان هم كنار مي آيند درصورتي كه ميشد با خورده پيرنگها و داستانكهاي جانبي شخصيتها را در چالشهاي مختلف پخت‌ و موقعيت هاي جذابي تري ساخت و ايضا احتمال تشتت عقايد در مواجهه با دفاع مقدس را بررسي كرد. فيلم خيلي تلاش كرده با استفاده از صدا و تصاوير ارشيوي ، فضا را بيشتر به روزهاي جنگ نزديك كند ، تلاشي كه تاثيري چنداني روي ذهنيت مخاطب ايجاد نميكند و بيننده در پايان فيلم تصوير خاطره انگيزي از روزهاي سخت آبادان را با خود به خانه نميبرد.
فيلم در بهترين حالت تاحد يك خاطره بازي دوست داشتني براي آباداني ها يا رزمندگاني كه در آبادان جنگيده اند تنزل ميابد و بار جذابيتش صرفا روي دوش شوخي هاي جنوبي و لهجه ي شيرين آباداني و معدود سكانس هاي جنگي سوار ميشود. فيلمساز در حركتي سطحي با قرار دادن پوشش بختياري ، پوشش عربي و روحانيت خواسته ثابت كند همه در دفاع از آبادان حضور داشتند ولي آنقدر كم‌جان اينكار را كرده كه بطري مشروب اريك پررنگ تر از آنها در ياد ميماند.آبادان يازده شصت خيز خوبي دارد و ميتوانست به يكي از آثار شاخص دفاع مقدس تبديل شود اما نفسش در بازي ها ، ضعف سناريو و حتي محتوا آنقدر مشهود است كه بعد از خيز ، زمين ميخورد. پُر بيراه نيست اگر پوسترش را بيشتر خودش دوست داشته باشيم. 

نقد فيلم روز صفر, اكشن غربي در مرز شرقي

۹۳ بازديد

شايدجذاب ترين قسمت فيلم پايانش باشد وقتي مامور امنيتي بزرگترين عمليات ضد تروريستي گم نام تر از هركسي از كنار خبرنگاران ميگذرد و صداي آرزوهايش را در گوش ما نجوا ميكند.‌‌..

صفحه فيلمروز صفر، اكشن غربي در محدوده ي شرقي 
اگر چند اكشن جاسوسي غربي را با فضاي ميهن پرستانه تركيب كنيم و در خاورميانه پياده اش كنيم ميشود آخرين كار ملكان، روز صفر. 
فيلم سرشار است از المانهاي قهرماني و ضد قهرماني غربي و حتي كپي عيني. قولنج شكستن مامور ايراني قبل از هر عمليات ويژه، مبهم بودن زندگي شخصي و حتي مشخصات مامور، جسارت در كشتن دشمنان به سادگي آب خوردن و در عين خونسردي، مهيا بودن پيشرفته ترين امكانات در لحظه و تمام نقاط و‌‌... تماما از سينماي آن ور آب وام گرفته شده است. 
ملكان با دست گذاشتن روي ماجراي دستگيري عبدالمالك ريگي تروريست معروف، خواسته اداي ديني كند به تمام نيروهاي امنيتي گم نامي كه هنيشه در تلاشند تا گزندي  به مام ميهن نرسد. وي اين تداي دين را در فرمي غربي نشانده تا مخاطب شرقي ش را راضي كند‌. فيلم پر از دست و رودست هاي پليسي_جاسوسي ست كه روايت را جذاب كرده و تعدد لوكيشنها هم كمك كرده فيلم لذت بصري متنوعي براي بيننده اش به ارمغان بياورد. 
ريتم فيلم خوب و گاهي تند است و بيننده را خسته نميكند و اگر بازي خوب جديدي را هم به آن بيفزاييم ميفهميم با يك اثر روان مواجهيم. اما هرچقدر انتخاب امير جديدي براي نقش مامور ايراني خوب از كار درآمده، انتخاب ساعد سهيلي براي نقش ريگي نتيجه اي جز فضاحت ندارد.عدم پذيرش سهيلي براي مخاطبي كه اورا اغلب در نقش جوان عاقش پيشه و لاابالي ديده از يك طرف ، نداشتن كاريزماي لازم براي يك رهبر تروريستي از طرف ديگر به اندازه ي كافي فيلم را در سكانسهاي سهيلي زمين زده است. 
جلوه هاي ويژه اغلب و نه تماما نسبت به سينماي ايران خوب از آب درآمده و فيلم برداري اكتيو متناسب با تم فيلم هم درجاي درست استفاده شده است. غصه در جاهايي ميلنگد و فرصت شخصيت پردازي را براي تمام كاركترها نميدهد‌‌‌. شايدجذاب ترين قسمت فيلم پايانش باشد وقتي مامور امنيتي بزرگترين عمليات ضد تروريستي گم نام تر از هركسي از كنار خبرنگاران ميگذرد و صداي آرزوهايش را در گوش ما نجوا ميكند.‌‌..

نرگس مست

۷۶ بازديد

  نرگس مست ساخته سيد جلال الدين دري يك شاعرانه متمركز بر موسيقي و خيال است كه توانسته تكنيك عروضي شعر را در تدوين و نه ميزان سن به بلوغ روايي رساند . شعر همواره در ستايش از زيبايي سروده مي شود و موسيقي به عنوان هنر نامتناهي ابيات را با خود به فراي تخيل انسان مي برد . اين ويژگي به وفور در برخورد استاد پيشكسوت با نسل جديد اين جامعه هنري و چگونگي درك آن ديده مي شود . «نرگس مست» اگرچه در برخورد ابتدايي شايد يك تقليد از سينماي شاعرانه غرب باشد اما...

صفحه فيلم
نرگس مست ساخته سيد جلال الدين دري يك شاعرانه متمركز بر موسيقي و خيال است كه توانسته تكنيك عروضي شعر را در تدوين و نه ميزان سن به بلوغ روايي رساند . شعر همواره در ستايش از زيبايي سروده مي شود و موسيقي به عنوان هنر نامتناهي ابيات را با خود به فراي تخيل انسان مي برد . اين ويژگي به وفور در برخورد استاد پيشكسوت با نسل جديد اين جامعه هنري و چگونگي درك آن ديده مي شود . «نرگس مست» اگرچه در برخورد ابتدايي شايد يك تقليد از سينماي شاعرانه غرب باشد اما به تنهايي مي تواند سينماي ايران را از تبديل شدن به يك بنگاه اقتصادي نجات دهد و در پس خيال خود معناي شاعرانه توليد كند . 
موسيقي و ديگر هيچ 
شيوه پرداخت قصه برخورد موسيقي كلاسيك با مدرنيته نيست . چرا كه به نظرم موسيقي علم ديروز و فردا نيست و همواره در حال شكل گرفتن به ميل خيال مولف است . اين ويژگي شايد شدت و ضعف آن را نسبت به دگرگوني ابزار موسيقي در بر نگيرد اما ادبيات را به خوبي با اين ويژگي تعريف مي كند . اساسا نظرم بر اين است كه از پس موسيقي هنر هاي ديگر خلق مي شوند . ابتدا موسيقي در ذهن مولف جاري شده و گاه آن به صورت رمان ، نقاشي ، شعر ظاهر مي شوند . اگر هيچ كدام اين سه هنر توانايي ترجمه زبان موسيقي وارده بر ذهن مولف را نداشته باشند آن گاه با توسل به ابزار موسيقي نسخه تضعيف شده آن به صورت موسيقي به گوشمان مي خورد . در فيلم «نرگس مست» نيز با اين مولفه روبه رو مي شويم . در واقع سينما كه تلفيقي از هنر هاي نام برده شده است و تصوير برداري تخيل مولف را از فيلتر واقعيت عبور مي دهد ، نسخه تضعيف شده اي از يك حماسه شاعرانه – عاشقانه را مي بينيم كه با محدوديت هاي موجود در واقع تنها چند درصد آن به نمايش در آمده است . سيد جلال الدين دري فروتنانه برخورد يك استاد پيشكسوت موسيقي را با جوانان جوياي نام نشان داده است و اين مسئله را مطرح مي كند كه تخيل يك هنرمند روزبه روز جوان تر و شاداب تر مي شود و دقيقا رابطه عكس با جسم او دارد . 
*بوداي مست 
درگيري ذهني انساني كه زندگي را ملزم به فراهم كردن آسايش كرده است باعث مي شود از قافله تخيل و ديگر لذت هاي آن عقب بماند . به همين جهت است كه انسان هاي متخيل شخصيت هايي بي خيال و غير قابل اعتماد شمرده مي شوند . در صورتي كه انساني كه با جهان وهم و خيال ارتباط برقرار كند به مراتب مي تواند از شر خواستگاه هاي جاه طلبانه دنيوي رهايي يابد . اين منظور استاد پيشكسوت ظاهر شده در «نرگس مست» را چنين انساني به تصوير كشيده است . انساني كه به جوانان به همان اندازه مهر مي ورزد كه به تخيل خود . در واقع اين شخصيت نمادي از بودا است كه مستانه با نگاه به گل نرگس موسيقي از ذهن او عبور مي كند و از زندگي آنطور كه تخيل مي كند لذت مي برد نه آنطور كه ديگران انتظار دارند . اين فيلم توانسته با برقراري ارتباط عصر مدرن و كلاسيك هنر ايراني دين سينمايي خود را به اين جغرافيا پرداخت كند . به شخصه اميدوارم راه چنين فيلم هايي در سينماي ايران ادامه دار باشد تا شايد سطح سليقه مخاطب از فيلم هايي مانند «زير نظر» و «مطرب» افزايش يابد .