پريناز روي كاغذ و پوستر فيلم بسيار جذاب و عامه پسندي به نظر ميرسد. حضور ستارگاني چون طنازطباطبايي ، فاطمه معتمد آريا ، شبنم قليخاني، مصطفي زماني و فرهاد آييش و همچنين كارگرداني با داشتن يكي از بهترين فيلمهاي ترسناك ايراني، يعني آل در كارنامه فيلمسازي خويش. خبر توقيف شدن چندين ساله فيلم و رفع توقيف آن و اجازه اكران را كنار اين اسامي و مسائل بگذاريد تا بفهميد كه چقدر مخاطب عام را به سمت خود مي كشاند. ولي مشكل از همينجا نشات ميگيرد. پريناز برخلاف ظاهر گول زنك عام پسندانه، فيلمي بسيار خاص، براي مخاطبان خاص است. اگر اين فيلم را در سينما ديديد و بعد از اتمام آن از دوروبر خود الفاظي مثل چقدر بد بود و امثال آنرا شنيديد، جاي تعجبي ندارد. پريناز هم در فيلمنامه و هم نوع كارگرداني و حتي بازيگري، بسيار خاص عمل كرده و بهرام بهراميان را صاحب سبك نموده است. بهراميان در فيلم پيشين خود يعني آل نيز سبك خود را تا حدودي پيادهسازي كرده بود. از قرار دادن زاويه دوربين و استفاده از موسيقي و تدوينهاي عجيب و .. . شاخصهاي فيلمسازي اين كارگردان با سينماي كلي ايران تفاوت دارد . اين تفاوت به معني بدي آن نيست، بلكه يك درجه از ساير آثار بالاتر است.
شوكهايي بر روي خط قرمز سينما
داستان با صحنه كوبنده و نابي در سينما آغاز ميشود. صحنه تجاوز يك مرد به يك زن. كه بعدها كاشف به عمل ميآيد كه اين مرد، شوهر دوست اين زن است. همين سكانس دهشتناك آغازين، اتمام حجتي با مخاطب است كه با فيلمي تك و خاص روبهرو هستيد. بعد از اين سكانس ما با مرگ شخصيت زن با بازي شبنم قليخاني روبهرو ميشويم كه معلوم نيست عمدي است يا غير عمدي. دختر اين زن يعني پريناز كه اسم آن زيبنده فيلم نيز هست (نام اوليه فيلم آنگونه كه از قراين پيداست سبب من بوده است)، به دست خاله خود كه پير دختري به شدت مذهبي به اسم فرخنده با بازي فاطمه معتمد آريا سپرده مي شود. شوك ديگر فيلم اينجا به مخاطب زده ميشود كه ميفهميم پريناز يك حرامزاده است و حاصل يك رابطه دوستي بوده نه ازدواج. فرخنده به همين علت او را نجس ميداند و از نگهداري او سرباز ميزند و يا با اكراه با او مراوده دارد. از آنسو يكي از بچههاي لال محل، هنگام بازي با پريناز زبان باز ميكند و اهل محل به دنبال اين فرشته كوچك ميروند تا از او در تمامي مسائل شفا بگيرند.
حقيقت قوي و دردناك
داستان فيلم آنقدر ناب و قوي است كه ميتوان ساعتها فقط راجع به همان بحث كرد. صحبتهايي در طول فيلم ميشود كه پيش از اين حرف زدن از آن به طور علني در سينما غير قابل تصور بود ولي با مهارت كامل در عين نگهداشتن ضوابط و فرهنگ ايراني بيان ميشود. بابك كايدان، فيلمنامهنويس فيلم پريناز كه البته در كارنامه هنري اش نگارش فيلمنامه فيلمهاي ضعيفي مثل معراجيها را نيز دارد ، به خوبي توانسته قصهاي بنويسد كه هم كشش داشته باشد و هم حرفي براي گفتن. گرچه انگار نسخهاي كه امروزه به اكران درآمده با مميزيهاي زيادي طرف بوده است و نسخه اصلي و اورجينال فيلمنامه نيست ولي همين فيلم كنوني نيز حرفهاي زيادي براي گفتن دارد. حرفهايي كه شايد به اشتباه از آن برداشت ديني و نقد شود. اين اشتباه به دليل حركت مسير قصه روي خطوط قرمز و همچنين گريم شخصيت اصلي فيلم است. گريمي كه باعث توقيف اين فيلم شد. اما به گفته كارگردان، در اصل چنين نبود. حرفهاي كارگردان درست است وليكن به طور حتم شخصيت مذهبي و چادري معتمد آريا به نام فرخنده در فيلم، دليلي براي توقيف فيلم بوده است. فرخنده در طول فيلم دچار اشتباهات متعددي ميشود و باورهاي اعتقادياش روي اعصاب بيننده ميرود. باورهايي كه به سبب اعتقاد نيست و همين مساله يكي از اصليترين حرفهاي فيلم به شمار ميرود. معتقد واقعي بودن و معتقد عادتي بودن. پريناز نكوهش خرافه و خرافه پرستي است و نه نقد و نگاهي به مسائل ديني و اعتقادي. اگر بتوانيم اين اختلاف را با خود حين ديدن فيلم حل و فصل كنيم، تازه به پيام اصلي آن پي ميبريم و از حواشي كه به اشتباه اين چند سال گريبانگير فيلم شده بود دور ميشويم.
نمادگرايي در همه چيز
نمادگرايي در طول سكانسهاي فيلم بيداد ميكند. تمامي كاراكترها خود نماد بخشي از مردم جامعه هستند. اشيا (تابي كه به زنجيرهاي آن مثل ضريح متوسل ميشوند) و حتي فعل و انفعالاتي كه رخ ميدهد (مثل زماني كه پريناز موقع شفا خود را خيس ميكند) همگي داراي نشانههايي هستند كه براي مخاطب عام گيرايي آن كمتر اتفاق ميافتد. اينكه فيلمنامه نويس اصراري بر عدم نمادين بودن بعضي از صحنهها و كاراكترها دارد (در مصاحبههاي ايشان اين مورد را ديدم)، براي اكران شدن بيدردسر بوده وگرنه سهلانگاري است كه اين صحنهها و شخصيتها را بدون مصرف و پوچ بدانيم؛ آن هم در فيلمي كه با اين شجاعت قصه خود را تعريف ميكند و از گفتن حقيقت باكي ندارد.حتي اگر راجع به اعتقاد ديني باشد. اما مساله اينجاست كه پريناز در زمينه ترويج اعتقاد تلاش ميكند و مسئولان وقت اين نكته را فهميدهاند. فيلمي كه در اين روزها روي اكران است، پايان تلخ و ناگواري نيز ندارد (گويا پايان اصلي فيلم چيزي كه اكنون روي پرده سينماست نبوده) و شخصيت اصلي پي به اشتباهاتش ميبرد. اشتباهاتي كه شايد به مزاق بعضي تندروها خوش نيايد ولي اگر با نگاه و بينشي عميق و درست به آن فكر كنيم، تلخ و متاسفانه درست است. بازي بازيگران همگي از حد انتظار بالاتربوده و حتي بازيگران فرعي و بچههاي نابازيگر نيز به خوبي با جريان فيلم اخت گرفته اند. پريناز هيچگاه حالت شعار زدگي پيدا نميكند و پيام خود را مستقيم و كوبنده به تماشاگر نميدهد تا توي ذوق بخورد.
پاياني خوش براي فيلمي با حال بد
فيلم پريناز، تجربه متفاوتي چه در كارگرداني چه قصه است و به دليل حرف فيلم كه يك پيام جهاني است و در برابر تماشاگران بين المللي اهميت ويژهتري نيز پيدا ميكند. حقيقت دردناك داشتن روايت فيلم، ترسناك ترين نقطه آن است و آن را در اين ژانر فرو مي برد وگرنه با فيلمي وحشتناك و خوفناك روبهرو نيستيم. پايان بندي كنوني اين اثرنقطه ضعف اصلي آن محسوب ميشود كه با ماهيت و ذات تلخ و گاهي ترسناكش نميخورد. سرهمبندي كردن داستاني كه با سكانسي گيرا و كوبنده آغاز ميشود و با پيچيدگي خاص خودروايت را ادامه ميدهد، در دو سه جمله نريشن شخصيت اصلي و يك سكانس لانگ شات خوشحال، كاري است كه از مسئولان ديزني براي انيميشنهايش در ميآيد و نه از يك فيلم كه در حوزه هنر و تجربه به اكران در آمده است.
شنبه ۱۰ اسفند ۹۸ | ۱۹:۲۶ ۱۳۰ بازديد
تا كنون نظري ثبت نشده است