نقد فيلم خروج, نقدي بر فيلم خروج

۸۵ بازديد

مخاطب در مواجهه با فيلم «خروج» با اين سوال مواجه خواهد شد كه آيا حاتمي كيا همان فيلم ساز معترض است . آيا هر فيلمي كه نسبت به مسئله اي اجتماعي، سياسي و يا فرهنگي نقطه نظري ارائه دهد فيلمي معترض است؟ آيا اصولا فيلم ساز وظيفه اي دارد تا اعتراض كند؟ يا وظيفه فيلم ساز تنها ارائه سينماست، اين پرسش ها ي فرامتني مي تواند به تحمل تماشاي فيلم« خروج »كمك شگرفي كند .

صفحه فيلمبراي جامعه سينما:محسن سليماني فاخر/ فيلم «خروج »مي خواهد تجلي گر مصداق «سينماي اعتراض، فيلمساز معترض» باشد ، اما  ابراهيم حاتمي كيا نتوانسته است با مروربينامتني بين سينما،در بستر تحولات  اجتماعي و سياسي، موضوع اعتراض را از مديوم سينما بررسي كند ونتيجه آن شده  كه انقدر راديكال و چشم بسته وارد «واقعيت»(نه حقيقت) شده كه نكات و اشارات  صحيح آن نيز ابتر و بي خاصيت شده است .
مخاطب در مواجهه با فيلم «خروج» با اين  سوال مواجه خواهد شد كه آيا حاتمي كيا همان فيلم ساز معترض است . آيا هر  فيلمي كه نسبت به مسئله اي اجتماعي، سياسي و يا فرهنگي نقطه نظري ارائه دهد  فيلمي معترض است؟ آيا اصولا فيلم ساز وظيفه اي دارد تا اعتراض كند؟ يا  وظيفه فيلم ساز تنها ارائه سينماست، اين پرسش ها ي فرامتني مي تواند به  تحمل تماشاي فيلم« خروج »كمك شگرفي كند .
واقعيت آن است كه اولين مشكل فيلم اين است  كه مملو از تناقض و ابهام است و نتوانسته روايتي قابل فهم را به مخاطب  ارائه كند، اگر كشاورزان بدنبال حل مشكل خود هستند،چرا پيشنهاد فرماندار را  نمي پذيرند! از اين رو «خروج» بيشتر بهانه اي است تا حاتمي كيا، بيانيه اش  را بخواند، بيانيه اي در ظاهر عليه رييس جمهور و در باطن از اين هم  فراترمي رود و نسبت دادن اين همه بي تدبيري به نظام، از فيلمسازي كه خود را  وابسته به نظام مي خواند، جاي تامل دارد.فيلمي كه دوست و دشمنش –مخالف و  طرفدار در درك منظور فيلمساز عاجزند.
پيش از اين فيلم« آژانس شيشه اي »همين  فيلمساز مصداق موفقي براي «هنر اعتراض» بود و تلاش شده بود با «هنرعمل گرا»  و «هنر مقاومت،» تبيين و تفهيم جايگاه و مقام فعاليت هنري نمود سزاواري در  جامعه داشته باشد.
ازسويي اين پرسش مطرح است كه آيا تفاوتي  بين اعتراض هنرمند در زمان وقوع مسئله و دوران بعد از آن نيست؟اينكه  فيلمساز نظامند ( در دومعناي وابسته به نظام و ساختارمند ) در سال آخر دولت  فيلمي به اصطلاح معترض عيان مي كند و آنقدر شتابزده عمل مي كند كه ساختار و  منطق دراماتيكي به فراموشي سپرده مي شود مي تواند پاسخ و نقطه تاملي براي  اين سوال باشد . اگرچه پاسخ به اين سوال دشوار است، امااين سخن بدان معني  نيست كه براي ساخت فيلم معترض بايد مترصد زمان و مكان منفعت طلبانه و جهت  وزش باد هاي آينده بود .
باري! بين سينماي معترض و جامعه يك رابطه  بينامتني وجود دارد و فيلمساز مي تواند با نگاهي تاريخي و با عنايت به  واسطه استقبال سينما توسط عموم مردم در جامعه، براي طرح مسائل اجتماعي همت  گمارد و حاتمي كيا در فيلم هاي دهه هفتاد و هشتادش از اين فرصت پيش رو  استفاده هدفمندي كرد ،هم هواي مديوم و ساختار سينما را داشت و هم سهم و قدر  حضورش را درجامعه مي شناخت و نتيجه درخور و قابل احترام بود.
ليكن خروج سينماي «اعتراض وار»ي است كه نه  سينماييان را اقناع ميكند و نه توده مردم را و از روي عمد و يا سهو اين  مهم را كه «هنر اعتراض اگرچه در بطن جامعه شكل گرفته و ظهور مي يابد اما  نبايد به هيچ وجه با هنر سياسي يكي فرض شود » را ناديده مي انگارد.
فيلم ساز شبه معترض براي نمونه اشاره اي  هم نمي كند كه پسر كشاورز (رحمت ) به كدام جبهه رفته و شهيد شده است و چه  كساني و با چه هدفي آب شور را به مزارع كشاورزان مي اندازند و زمين هايشان  را شوره زار مي كنند و اينجاست كه هنرسياسي قد علم مي كند.
اهداف، روش و خط مشي «هنر سياسي» عموما با  «هنر اعتراض» متفاوت است و تشخيص هنر سياسي به خصوص در جهان امروز كه  سياست زدگي در پوشش فرهنگ عامه پسند بر مطالعات فرهنگي و اجتماعي سايه  انداخته مقوله اي سخت پيچيده است.
مشكل تشخيص مرز ميان هنر سياسي، هنر  پروپاگاندا و «هنر تاريخ پرداز» تنها يكي از پيچيدگي هاي تعريف هنر سياسي  است. ساخت اثر هنري در رابطه با يك فيگور سياسي يا واقعه اي سياسي، محصول  را در زمره سينما و فيلمساز معترض قرار نمي دهد.
فيلم «خروج» در صورتي مي توانست و يدك كش  عنوان «سينماي معترض » باشد كه درباب« هويت ملي»، «هويت قومي واحساس  محروميت نسبي» قدم بر مي داشت . در مسير بيطرفانه شخصيت ها هدايت مي شد و  تعصبات و نگرش هاي هاي افراطي از فيلم پنهان مي شد و پيرنگ اصلي روايت در  مسيري رئال بنا مي گشت..
پيدايش «احساس محروميت نسبي» پديده اي  جديد و ناشي از تغيير اجتماع بشري و خروج جامعه از لفافه ايستاي سنتي است،  احساسي كه ممكن است منشأ ناهنجاريهاي اجتماعي و سياسي بسياري باشد و همه  اينها مي توانست دستمايه مناسبي براي سوار شدن پيرنگ داستان« خروج» باشد