«آستيگمات» جزو آن دسته از فيلم هايي بود كه به جشنواره فيلم فجر راه نيافتند. هفته گذشته اين فيلم در برنامه اكران فيلمهاي منتخب جشنواره براي گروهي از منتقدان، هنرمندان و اصحاب رسانه به نمايش درآمد و بايد اعتراف كنم كه تماشايش من را با پرسش عجيبي رو به رو ساخت كه اساساً معيار پذيرش فيلم ها در جشنواره فيلم فجر چيست و ملاحظاتي كه منجر به حذف برخي از فيلمها مي گردند كدام است؟به جرئت مي نويسم كه «آستيگمات» دست كم از پنج، شش تا از فيلم هاي به نمايش درآمده در جشنواره سر و گردني بالاتر بود؛ فيلمي خوش ساخت، بي ادعا و به شدت جسورانه.«آستيگمات» يك درام خانوادگي است كه بحران هاي مختلف خانواده اي را به تصوير مي كشد كه در شرف از دست دادن خانه شان هستند. طبيعتاً اين، تنها بحران فيلم نيست و آدم هاي فيلم با مشكلات كوچك و بزرگ ديگري نيز دست و پنجه نرم مي كنند كه قرباني اصلي تمامي اين بحران ها، كسري، پسرِ دوازده ساله ي خانواده است.نمي توان گفت "آستيگمات" از زاويه ديد اين كودك روايت مي شود زيرا پسرك در تمامي صحنه هاي فيلم حضور ندارد اما انتخاب ها و تصميمات بزرگسالان داستان، عميقاً بر او و وجوه مختلف زندگي اش تأثير مي گذارند. در اين درام، حضور مادربزرگِ جوان (مهتاب نصيرپور) نيز پررنگ، موثر و اساسي است؛ زني كه تنها شخصيت "عاقل" داستان است، پسرش در سن كم ازدواج كرده، بچه دار شده و مشكلات بسياري را براي او به وحود آورده است و كنش هاي زن ميانسال با ديگراني كه تصميماتشان عموماً اشتباه بوده است، به درام جهت مي بخشد.شخصيت پردازي ها در «آستيگمات» آن قدر قوي اند كه نمي توان هيچ يك از شخصيت ها را برتر از ديگري دانست؛ همان قدر كه حضور و نقش مادربزرگ در فيلم موثر است، معلم مدرسه (نيكي كريمي) و همسرش (هادي حجازيفر) نيز در پيشبرد درام و رويدادهاي آن نقش دارند.در موجوديت فيلم توجه به مضمون روابط اعضاي خانواده كاملاً به چشم مي خورد؛ مرد جوان لاابالي و دمدمي مزاجي كه به تازگي مصرف الكل را ترك كرده (محسن كيايي) و جيره خور مادر ميانسالش است، مادري كه خود در يك رابطه عاطفي پنهاني به سر مي برد و در انتظار ازدواج با مردي هم سن و سال خودش است (حسين پاكدل). فيلمساز به جنس زن در داستان خود كاملاً نزديك شده است و زنان مختلفي را به تصوير درآورده است. در اين فيلم تقابل دو زن (عروس و مادر شوهر) را به لحاظ فكري كاملاً مشاهده مي كنيم. عروس، زني جوان و به شدت بي فكر (باران كوثري) است كه از كوچك ترين وظايف مادري خود درمانده است و مادرشوهر زني ست كه به رغم مشكلات مالي و مطلقه بودنش بار تمامي مشكلات خانواده را بر دوش مي كشد.در اين ميان با شخصيت ديگري هم رو به رو هستيم؛ پدر معتاد جهان (سيامك صفري) كه در ضديت با همه چيز است و شخصيتي سركوبگر دارد و علي رغم جدايي اش همچنان براي همسر سابقش مشكل درست مي كند و او نيز به نحوي مي خواهد بار مسئوليت هايش را بر دوش زن بيندازد.فيلمساز با نشانه هاي ظريفي به فشار وارد بر زن ميانسال اشاره مي كند؛ يكي از زيباترين اين نشانه ها دست درد زن است؛ اين درد بيروني به نحوي حكايت از درد درون او دارد كه به سبب توداري اش هرگز گلايه اي ازآن نمي كند.ديالوگ هاي فيلم به جا و به اندازه اند. فيلمساز هرگز تلاشي براي اغراق در نمايش وجوه مثبت يا منفي اخلاقي هيچ يك از شخصيت هايش نمي كند.از ديگر ويژگي هاي خوب فيلم تدوين آن است. كات ها به موقع و كافي اند. فيلم از ريتم نمي افتد و مخاطب هيچ گاه كشش خود را براي دنبال كردن داستان اصلي از دست نمي دهد. فيلم واقعه ي عظيم و خارق العاده اي ندارد، بلكه به سبك بسياري از آثار رئاليستي اين روزها به دغدغه ها و مسايل روزمره زندگي افرادي از طبقه متوسط رو به پايين جامعه مي پردازد.اما يكي از اصلي ترين نقاط قوت «آستيگمات» بازي هاي آن هستند. همان قدر كه فيلمساز در شخصيت پردازي هاي كار خود ماهرانه عمل كرده است بازيگران نيز در ارائه نقش هايشان سنگ تمام گذاشته اند. محسن كيايي در اين فيلم با محسن كيايي ديگرفيلم ها از زمين تا آسمان فرق مي كند و اين بار با ظرافت آن بخش از توانايي هاي ناديده گرفته شده خود را به معرض نمايش مي گذارد. او تصوير بسيار درخشاني از يك مرد جوان سرگشته و درمانده ارائه كرده است كه البته سابقه مصرف الكل نيز داشته و در تلاش است تا با چنگ و دندان زندگي زنانشويي خود را حفظ كند. اين بار از شوخي هاي هميشگي و احتمالاً بداهه گوييهاي او خبري نيست و كيايي كاملاً در خدمت نقش است. مهتاب نصيرپور نيز مي توانست به راحتي يكي از مدعيان سيمرغ بلورين جشنواره امسال باشد. نصيرپور مانند هميشه پرقدرت ظاهر شده است. ارائه بسياري از دردهاي دروني زن توسط اين بازيگر بي آن كه بازي بيروني يا اغراق آميزي داشته باشد از ويژگي هايي است كه كاراكتر او را به يكي از ماندني ترين شخصيت هاي زن سالهاي اخير سينماي ايران بدل مي سازد. باران كوثري نيز بازي خوبي دارد. نقش او كمي خطرناك است. نقش سميرا از برخي جهات شباهت هايي به نقش او در فيلم «كوچه بي نام» دارد اما كوثري كوشيده است تا زنانگي او را برجسته تر سازد و ويژگي هاي يك "مادر" و "همسر" را در ارائه نقش خود لحاظ كند و از اين كوشش سربلند بيرون آمده.نيكي كريمي پس از سال ها نقشي متفاوت را ايفا كرده است و بازي خوبي هم دارد. و در نهايت بازيگر كودك فيلم نيز پا به پاي ديگر بازيگران پيش آمده است و نقش دشواري را ارائه مي دهد كه بسيار هم دروني است. كسراي فيلم كودكي مملو از اختلالات روانپزشكي و خشمي نهفته است كه درسخواني و ظاهر آرامش اين اختلال ها را مخفي نگاه مي دارد.فيلمنامه بخش هاي هوشمندانه اي دارد كه كار را نسبت به ديگر فيلم هاي مشابه متفاوت مي كند. يكي از اين بخش هاي خلاقانه نامه نگاري پسربچه براي معلمش است؛ يكي ديگر مسئله پرورش زالو كه باز هم نشانه هايي را در دل خود مي پرورد و به نظر من عشق ميان زن ميانسال و مرد ميانسال فيلم نيز بسيار باورپذير از آب درآمده و تك سكانس غافلگيرانه ي حضور بهنوش بختياري با آن گريم متفاوت نيز از ديگر بخش هاي ممتاز اثر است.در نهايت تكرار مي كنم كه «آستيگمات» فيلم خوش ساخت، روان و بسيار ايده آلي ست كه به يقين جاي آن در ميان فيلم هاي به نمايش درآمده در جشنواره فيلم فجر به شدت خالي بود.
شنبه ۱۰ اسفند ۹۸ | ۱۹:۲۷ ۸۹ بازديد