شمارههايي كه تاريخ ميسازند
مدت هاست دعواي فرم و محتوا شروع شده و انكار پاياني هم ندارد، براي من معمار جمله فرم فالوز فاكشن آنقدر شنيده شده كه انگارآيه نازل شد ه است. اما نميشود خود فرم محتوا باشد، بيآنكه حرفي، دغدغهاي و يا شعاري يدك بشود؟
سوال بزرگيست و بيشك جواب دادن به آن آنقدرها هم ساده نيست.
فيلم اخير آقاي مندز كه بيش از هرچيز روي فرمش استوار است و شايد بهتر بگويم روي فرمي تكنيكال، يك فيلمنامه كلاسيك سه پردهايروال دارد، آنقدر روال كه شايد بي توجه به پلان سكانس بودن اثر، گهگاه خسته كننده باشد.
قهرمان سازي به شيوه هاليوود، و روايت خطي قصه و درام كلي اثر، نميتواند در قياس با لانگ تيك بودن فيلم برنده باشد.
١٩١٧ فيلم ساده ايست، آنقدر ساده و قابل پيش بيني كه لحظات هيجان انگيزش هيچ كاري با روانتر نميكند جز آنكه فكر كني دوربينچطور از توي آب رد شده يا چطور از آبشار پايين آمده و ... البته كافيست با يك جستجوي كوچك توي گوگل پشت صحنه هاي فيلم راببينيد و همه آنچه هيجان فيلم است تمام شود.
البته فيلم صحنه هاي زيبايي در ميزانس به لحاظ بصري هم دارد، پلكانهايي مثل بارش شكوفههاي در آب و يا دويدن قهرمان(ويل) ازميان انفجارها براي هدفش كه با شعارهاي غلو شده فيلم از تأثيرگذاري اش كاسته!
جنگ تك نفرهاي كه سم مندز مي سازد، مي توانست اثري مينيمال بدون شعارهاي نژادپرستانه و با تكنيكي در نهايت دقت و حوصلهباشد. آنقدر كه نفس ات را حبس كند و تبديل به فيلمي خاطره انگيز شود. چيزي كه ١٩١٧ نميشود.
سه شنبه ۰۶ اسفند ۹۸ | ۱۰:۲۱ ۸۴ بازديد