نقد فيلم كفرناحوم, Capernaum, زين، روايتگر زندگي خود

۱۱۸ بازديد

فيلم كفرناحوم  قدرت خود را نه از قصه پردازي و نه فرم بلكه از  بازي بازيگران خردسال خود مي گيرد. نادين لبكي كارگردان اين فيلم كه  پيش از اين هم در ساخت آثار قبلي خود روايت هايي از اين دست را  و با استفاده از فرم هاي رايج سينماي رياليستي به كار برده بود در اين اثر جز درخشش بازيگر بيروتي "زين الرافعي" كه زندگي خودش نيز بي شباهت به "زين" كفرناحوم نيست، به نظر مي رسد حرف تازه اي براي گفتن ندارد. ماجرا از اين قرار است كه زين پسر فقير لبناني كه در خانواده اي پر جمعيت زندگي مي كند و حتي سن و تعداد خواهران و برادران خود را نمي داند، در پي يك سلسله  اتفاق  تصميم به شكايت از والدين خود مي گيرد. نقطه شروع اين روايت ازدواج سحر خواهر زين با صاحب خانه نسبتا مرفه آنهاست. ازدواجي كه پس از رخ دادن آن زين خانه را به مقصدي نامشخص ترك مي كند و اين سفر بستر تازه اي مي شود براي ماجراجويي هاي گزنده و تلخ او. 
نادين لبكي در پلان هاي ابتدايي فيلم به معرفي كفرناحوم و ساكنين آن مي پردازد. چند  پسربچه در تصاويري اسلوموشن در حال بازي كردن با اسلحه هاي ساختگي خود هستند. اين نما در نماهايي گسترده تر جمع و جور مي شود و در نهايت به نماي اكستريم لانگ شات نهايي از كفرناحوم مي رسيم. يك منطقه قحطي زده و فقير با ساختمان هايي مخروبه كه مسجدي زيبا در ميان آن مي درخشد.(به نظر مي رسد كه او قصد دارد كه نقش دين در زندگي تاكيد كند از اين دست است سكانسي در زندان كه كشيشان به ملاقات آنها مي آيند و برنامه هاي مفرح اجرا مي كنند). نمايي كه بارها در طول فيلم بدون اينكه لازم باشد تكرار مي شود. اصولا نادين لبكي در فيلمسازي خود وسواس زيادي بر روي مواضع فكري خود دارد. هر چند او با دوربين روي دست و استفاده از فرم هاي متعارف  واقع گرايانه  سعي در روايتگر بودن دارد اما از تحميل نگاه غالب او به عنوان فيلمساز بر فيلم هايش نمي توان فاكتور گرفت. از اين دست است كات زدن روايت اصلي زين به صحنه هايي از دادگاه. كات زدن هايي كه مخاطب را از جريان اصلي فيلم دور مي كند و حس يكدست شدن با قهرمان كوچك فيلم  را دچار سر در گمي مي كند. مي توان در كنار همه اين اشكالات روايتي و فني به انتخاب هوشمندانه نادين لبكي در بازيگران خود اشاره كرد. راهيل كه زن خدمتكار دورگه اي كه زين را پناه مي دهد در زندگي واقعي خود نيز تجربه اي اينچنيني را از سر گذرانده است. او نابازيگري است كه بازي درست و دقيقي ارايه مي دهد و در كنار زين الرافعي و يوناس كوچك (كه در واقعيت يك دختر است) تعامل  سه نفره و هماهنگي خوب و درخشاني دارند. يكي ديگر از نقطه قوت هاي فيلم كفرناحوم پايان بندي آن است. زين كه در هيچ كدام از قاب هاي فيلم لبخند نمي زند در قاب پاياني ، زماني كه متوجه مي شود دوربيني كه مقابل اوست  قرار است چهره او را براي  پاسپورتش ثبت كند، لبخند مي زند. لبخندي كه آنقدر تكان دهنده و جذاب و شيرين است كه كارگردان آن را تبديل به اهرمي براي فيلم خود مي كند و براي زمان طولاني مخاطب را با آن قاب ثابت تنها مي گذارد. حتي پس از محو شدن اين قاب، مخاطب فيلم را عقب مي زند تا چند باره و چنده بار تبديل شده صورت غمگين اين پسربچه به صورتي خندان را تجربه كند.  چهره اي كه با نماي اكستريم كلوزآپ ارايه مي شود تا بتواند قدرت چشمان و كوچكترين عضلات صورت اين بازيگر خردسال  را به رخ بكشد. بازيگري كه رسالت كودكانه ي خود رابر گفتن حرف ها و شكايت هايي، كه شايد در دنياي واقعي خود هم بارها در خيالش از خود پرسيده بود، به خوبي به پايان مي رساند.  
  
  آرتور مردي كه  روزهايش را دلقكي مي شود براي تبليغات فروشگاه ها و شب هايش را با روياي كمدين شدن خود سپري مي كند اينگونه زندگي خود را خلاصه مي كند آن هم درست قبل از كشتن مادر " در تمام مدت زندگيم حتي يك لحظه خوشحال